نقد و تحلیل جباریت
نویسنده:
مانس اشپربر
مترجم:
کریم قصیم
امتیاز دهید
روانشناس آلمانی این کتاب را در سن ۳۲ سالگی و در دهه ۳۰ میلادی (هفتاد سال پیش) یعنی پیش از آن که هیتلر جهان را به کام جنگ جهانی دوم بکشاند، نگاشته است. او حتی در کتاب خود از روی تحلیل روانی رفتار دیکتاتورها، پیش بینی کرده است که کسی مثل هیتلر سرانجام خودکشی خواهد کرد. وقتی این کتاب منتشر شد نویسنده اش نه تنها مجبور شد برای مصون ماندن از خشم نازیها، به زندگی پنهانی روی آورد بلکه حتی کمونیست های پیرو استالین نیز خواندن این کتاب را ممنوع کردند و پیروانشان حتی از دست زدن به این کتاب هم پرهیز می کردند. این کتاب توسط کریم قصیم در سال ۱۳۶۳ با عنوان نقد و تحلیل جباریت به فارسی ترجمه و توسط انتشارات دماوند به چاپ رسیده است. به علت استقبال از کتاب، ظرف یک سال به چاپ سوم رسید. این کتاب مجددا در سال ۱۳۸۴ توسط دکتر علی صاحبی با عنوان “تحلیل روانشناختی خودکامگی” ترجمه وبه چاپ سوم رسیده است. اشپربر در این کتاب، که متنی بسیار روان و جذاب دارد، با تحلیل روانشناختی شخصیت و رفتار خودکامگان و دیکتاتوران، نشان می دهد که دیکتاتور ها به خودی خود خود کامه و جبار نمی شوند بلکه آنها محصول رفتار توده هایی هستند که خلق و خوی جباریت بخشی از وجود آنهاست. برای آن که خودکامگی و دیکتاتوری برای همیشه از جامعه ای رخت بربندد باید روحیه خودکامگی توده ها از بین برود (یادمان نرود که ما ایرانی ها رابطه خوبی با موجودات ضعیف تر از خودمان نداریم.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نقد و تحلیل جباریت
دو ماه بعد که سال نو شد ، اتاق به اتاق رفت و نوروز را به همکاران تبریک گفت ، سال بعد هم این حادثه تکرار شد اما ارتباط با او محدود شد و دیگر کارمندان نمی توانستند وقت بگیرند و به دیدنش بروند ؛ می گفت رابطه با مجموعه باید از طریق سه معاونش برقرار شود اما موردی کارشناسان را با دور زدن دو سه رده سازمانی ، احضار می کرد ... چند روز پیش کارشناس عزل شده کارگزینی به بیرون اشاره کرد : راننده شخصی مدیر اتومبیل را در پارکینگ جلوی اداره آماده حرکت کرد ، راننده دیگر به دو رفت و مانع مخصوص جلوی پارکینگ در کنار خیابان را کنار گذاشت و خبردار ایستاد ، و نگهبان رفت و در خودرو را باز کرد تا مدیر سوار شود .... اکنون کسی ، حتا آنان که با توسل به فامیلی که نماینده مجلس یا پدری که معاون استاندار بوده به شرکت تزریق شده اند ، از مشکلات شرکت به مدیر گزارش نمی دهند و همه گزارش هایی که به مرکز می رود ، « بهداشتی » است : همه چیز رو به راه است ، مشکلی نیست ....
تاکنون در جاهای گوناگون ( در کارخانه ، دفتر نشریه ، بازار ، اداره ) این وضع را شاهد بوده ام ؛ وضعی که در آن تقرب و تمکین و نمایش کار به گرفتن پاداش و ارتقای سریع می انجامد و کار درست در بهترین حالت ، با بی اعتنایی مجازات می شود .
2 ـ دوستی ـ زندانی سیاسی دهه شصت و بساز بفروش امروز ـ می گفت : « ما همه پادشاهیم ، من در خانه ، آن یکی در اداره ، دیگری در مغازه ... همین طور بگیر برو تا بالا » . این را در ادامه صحبت من گفت که گفته بود : « ... سردبیر یک نشریه محلی است اما مقاله های بهتر از نوشته خودش را چاپ نمی کند ، تا نفعی از نویسنده به او نرسد ، نباید انتظار انتشار نوشته اش را داشته باشد ، بعد ناقد سران نظام سیاسی است . به اندازه آنان قدرت داشت چه می کرد ؟! » ( آن موقع هنوز اینترنت شکل « قبایل فرهنگی » را تغییر نداده بود . )
طرف دیگر رابطه هم گویا این روال را پذیرفته به گونه ای که اگر توی صف نانوایی به نانوا اعتراض کنند که نان سوخته و خمیر است یا چرا نوبت را رعایت نمی کند ، بغل دستی که همان نان را می گیرد ، طرف نانوا در می آید . توی تاکسی ، مطب پزشک و ... هم بارها چنین صحنه هایی رخ داده است .
به گمانم این نتیجه و رسوب قرن ها حکومت مادام العمر و موروثی است : وقتی دارندگان بیشترین اختیار و قدرت را نتوان بازخواست و برکنار کرد ، قانون شکنی ، خودکامگی ، زورگویی ، شایسته کشی و .... ، فراگیر و ماندگار می شود و استمرار می یابد . فرهنگ عمومی و مستبدپروری مردم به ویژه در دوران مشقت و زمانه عسرت را بر این پایه می توان شرح داد و تبیین کرد .
و همان نویسنده کتاب قطره اشکی در اقیانوس می باشد در هم ادغام شوند لطفاَ
كاملا موافقم.اصلا من به نسل نويسندگان ايراني پس از انقلاب بدبين هستم.الان نويسنده ي خوب نداريم يعني من كه نمي شناسم.
جورج اورول يه مقاله داره درمورد ادبيات در جامعه ديكتاتوري كه دليل اين امر رو شرح ميده.